برخی از نخبگان سیاسی – رسانهای و روشنفکری کشور در منازعه بین ایران و غرب، مطلقاً ایران را مقصر و منشأ اختلافات میدانند و حتی نقد ملموسی را علیه امریکا نمینویسند، هیچ دلیلی را برای عدم مذاکره نمیپذیرند و هیچ پیششرط و خط قرمزی هم برای شروع مذاکره و توافق اعلام نمیکنند و ندارند. دقت در مصادیق انسانی و گروهی این جماعت میتواند به فهم علل این کلیگویی و کلیخواهی کمک کند. ابتدا دو دلیلی را که ممکن است زمینه و زیرساخت مطالبهشان باشد، بررسی و نسبت آنان با این دو موضوع را ارزیابی نماییم و سپس به راز اصلی اصرار و ابرام برسیم.
یکم: ممکن است گفته شود این جماعت نگران معیشت مردم هستند و بر این باورند که با مذاکره، رفع تحریم صورت میگیرد و مردم از فشار موجود و تورم رهایی مییابند. از منظر گفتمانی به مواضع، میتینگها، رسانهها و بیانیههای این جماعت که مینگریم، معیشت نه دال مرکزی گفتمان آنهاست و نه جزو دالهای شناور و تهی و عناصر گفتمانی است. عناصر اصلی گفتمانی آنان عبارت است از «دموکراسی»، «انتخابات آزاد»، «دین فردی»، «جدایی نهاد دین از سیاست»، «توسعه سیاسی»، «اصلاحات جامعهمحور»، «نفی اسلام اجتماعی و سیاسی» و...؛ بنابراین معیشت نه دغدغه آنان است و نه جزو گفتمان آنان میباشد و نه در چالش با حکومت مسئلهشان این بوده است.
دوم: ممکن است گفته شود دغدغه آنان حفظ ماهیت (ساختار) و موجودیت نظام اسلامی است. نگران هستند در تنشهای بیرونی موجود و مشکلات و ناترازیهای داخلی دیالکتیکی رخ دهد و نظام با مشکل ماهوی مواجه شود و تلاش میکنند این اتفاق نیفتد. بدون تردید این جماعت چنین نیستند. آنان بارها نوشته و گفتهاند که به دنبال گذار به «نظام دموکراتیک» (بخوانید نظام غیردینی) هستند و با صراحت نوشتهاند: «اصلاحطلبی بدون برو برگرد یعنی دموکراسیخواهی» و از سویی نظریهپردازی کردند که برای گذار به دموکراسی اگر حذف ولایت فقیه پرهزینه است باید آن را تشریفاتی کنیم و با مشروطه کردن آن، گذار از «یکهسالاری» به «مردمسالاری» را محقق سازند. البته برای این گذار سلاح را تجویز نمیکنند و انقلاب را خشونتبار میدانند. اما با اردوی خیابانی به روش مسالمت آمیز موافقند. درخواست تأسیس مجلس مؤسسان که نام دو فرزند وزیر و برخی مدیران سابق جمهوری اسلامی نیز در بین آنان هست، گواه همین موضوع است که موجودیت جمهوری اسلامی با شاکله فعلی و حاکمیت دینی کلاً برایشان موضوعیت ندارد و فعلاً آن را تحمل و همه راههای گذار مسالمتآمیز برای نبود ساختار فعلی را هر روز مرور میکنند و از سوی دیگر با سیاستهای کلی نظام که سند بالادستی اداره کشور و تبلور عملی - حقوقی ولایت فقیه در اداره کشور است میجنگند و بیانیه صادر میکنند. پس هدف آنان حفظ و صیانت از نظام جمهوری اسلامی با ماهیت و شاکله موجود نیست.
سوم: حال که دو گزاره بالا روشن شد، سؤال این است که: با اینکه میدانند امریکا خواستار نابودی صنعت هستهای صلحآمیز و قدرت دفاعی و موشکی کشور است، چرا بر ملاقات و مذاکره اصرار دارند؟ با اینکه رئیسجمهور امریکا رسماً تسلیم خواهی را برای ایران تجویز کرده است و بعد از بمباران هستهای مدل ژاپن پس از جنگ دوم جهانی را اعلام میکنند، چرا باز اصرار بر مذاکره دارند؟ و چرا رفتن پزشکیان به سازمان ملل بدون دست دادن و ملاقات با ترامپ را فرصتسوزی و سفر وی را «بیخاصیت» اعلام میکنند؟ راز داستان همین جاست! این جماعت از ۱۵ سال پیش وقتی دموکراسیزاسیون و سکولاریزاسیون مدنظر را نتوانستند پیش ببرند، نرمال شدن جمهوری اسلامی را مطرح کردند و وضعیت ایران موجود را وضعیت «استثنایی» دانستند که باید از حالت انقلابی به حالت عادی حرکت کند. انقلابی بودن را غیرعادی و استثنایی دانستند و مانند بقیه کشور - خصوصاً اروپاییها - شدن را نرمال دانستند. راز اصلی اینجاست که مهمترین شرط نرمال شدن را خوانش «دیگری» از «دشمن» میدانند. دیگری یا غیریت که صرفاً از ما بده بستان میخواهد و ایران انقلابی با خوانش دشمن از آن به دنبال استمرار روح اسلام انقلابی در کشور است. قاعده نرمال شدن زمانی مطلوب آنان میشود که رابطه ایران و امریکا از خطوط قرمز عبور و «گارد انقلابی» در مقابل «استکبار جهانخوار» فرو بریزد و ایران مانند عربستان، امارات، مصر و... گردد.
بر این باورند که دست دادن رئیسجمهور ایران و امریکا آن هیبت انقلابی را فرو میکاهد و ذهنیت انقلابی در مقابل دشمن قسمخورده را به ذهنیت در مقابل «دیگری» که قابل معامله است، تقلیل میدهد
این جماعت حفظ انرژی هستهای را نه از دریچه علم بومی که شاخصی از آن روح انقلابی میدانند که با عبور از آن، تسلیم شدن محقق میشود و تسلیم شدن همانا و عدول و عبور از «ایران انقلابی» همانا! راز داستان اینجاست. بیانیه «مذاکره جامع» همین است. راز «مذاکره فراگیر» خواهی همین است وگرنه میدانند امریکا چه میخواهد و فراگیر بودن یعنی معامله موشکی و با این هم مشکل دارند. زیرا موشک هم ممکن است ابعاد سخت افزاری آن روحیه انقلابی باشد. ایران عادی ایران بدون دفاع است. البته وجه مشترک همه این جماعت راه نیافتن به قدرت از طریق نظام امنیتی و شورای نگهبان است. تردیدی نیست که اگر وارد قدرت شده بودند و «قدرت مالی» میشدند، چنین نمیشدند. اما هم اصرار بر گذشته دارند و هم علاقه به ورود به قدرت، هم مخالف با سیاستهای کلی نظام هستند. این شترگاوپلنگخواهی را میتوانستند به بهانه حضور پزشکیان در قدرت به سمت اعتمادسازی و رفع سوءظن حاکمیت ببرند و تعاملی دوجانبه صورت گیرد که نخواستند و اینجا بود که «روزنهگشایی» متولد شد و بخش روزنهگشا در تعامل موفق بودند و بعضاً بهرغم زندان رفتن، در دولت پزشکیان حضور دارند و بعضاً منشاً خدمت نیز هستند.